تحسین از آنِ زنی ست که درد را به دوش می کِشد همچون درختی که میداند در بیابان، یارانِ کمتری را تجربه می کند و با سری افراشته بیابان را می پذیرد و ریشه هایش را به عمیق ترین بخش های وجودی اش تبدیل می کند.
تحسین از آنِ زنی ست که در مقابلِ زمزمه های سنتی و قدیمی، بغضش را می بیند اما شک نمی کند.
گریه می کند اما تن به انتخابی اشتباه نمی دهد.
خشمگین می شود اما دفاع نمی کند چون می داند دفاع در مقابلِ حرف هایی که با چشم هایی بسته زده می شود، دفاعی بیهوده است.
تحسین از آنِ نی ست که اندام هایشان، آن ها را تعریف نکرده اند و برای عمیق تر شناختنِ ماهیتشان به عنوان یک فرد تلاش می کنند نه یک جنس.
تحسین از آنِ نی ست که نداشتنِ مردی در زندگی شان به آن ها احساس نقص نداده است و تمام هدفشان پیدا کردنِ مرد و راضی نگه داشتنِ آن نیست. بلکه برای داشتنِ رابطه های صمیمانه ی عمیق و سالم تلاش میکنند که قطعا داشتنِ رابطه ی صمیمانه، مدام خودشان را در معرض کشف و خودشناسی قرار میدهد، نه در معرضِ کشف و فتحِ یک مرد!
تحسین از آنِ نی ست که از انتخاب های اشتباهشان بیرون میآیند حتی اگر سالیانِ زیادی را ازدست داده باشند و با فروتنی مشکلاتِ درونی شان را میپذیرند و برای ترمیم رابطه های دیگری تلاش میکنند.
تحسین از آنِ نی ست که سالهاست تغییرِ نگاه و تفکر را در هم جنسانِ خود و مردهای اطرافشان میبینند، فقط به این علت که ازدواج نکرده اند و یا از ازدواجشان بیرون آمده اند، امّا همچنان ادامه میدهند و به جای آن به کودکانِ اطرافشان میآموزند که چطور از قضاوت ها رد شوند و به خودشان شک نکنند.
تحسین از آنِ نی ست که انتخاب کرده اند ازدواج کنند امّا به ازدواج به چشمِ دستاورد نگاه نکرده اند.
تحسین از آنِ نی ست که از ازدواجشان بیرون آمده اند چون میدانستند تنها بودن بهتر از در آسیب بودن است.
و در نهایت تحسین و احترامِ بسیار عمیق از آنِ نی ست که تصمیم گرفته اند ازدواج نکنند و یا به هر دلیلی ازدواج نکرده اند و با تمام فشارها و تبعیض ها به خودشان قول داده اند که برای هیچ تصمیم آگاهانه ای به دیگران توضیح ندهند.
پونه مقیمی
بزرگ شدن از اتفاقاتِ غیرقابل پیش بینی شروع میشود. از اتفاقاتی که رخ میدهند و ما آمادهاش نبوده ایم. بزرگ شدن، از آماده نبودن شروع میشود.
از اینکه نمیدانستیم چطور آن لحظه را طاقت بیاوریم. بزرگشدن از همان لحظهای شروع شد که نمیدانستیم با درد چه کنیم، چطور پاسخ دهیم.
هر بار بزرگتر شدن دقیقا همان لحظهای شروع میشود که عمیقترین درد را تجربه میکنیم. همان لحظهای که میفهمیم نمیتوانیم اعتماد کنیم یا همان لحظه ای که پشتمان خالی شد و ترسیدیم! ترسیدیم از تفاوت تصویرشان با تصویری که قرار بود باشند!
عمیقترین دردها، بزرگترین فرصتهای رشد را فراهم میکند و یکی از بزرگترین درسهایی که ما از آدمها میگیریم "توقع نداشتن" و کنار آمدن با تغییراتِ تصویرهاست.
بزرگشدن دقیقا زمانی رخ میدهد که ما فکر میکنیم "نمیتوانیم" گذر کنیم، نمیتوانیم طاقت بیاوریم.
و فردایش که چشمهایمان را باز میکنیم، میبینیم یک روز تمام شد و ما تمام نشدیم.
و آنگاه متوجه میشویم این روزها میتواند تبدیل به هفته شود، هفتهها تبدیل به ماهها و ماهها میتوانند تبدیل به سالها شوند.
ما بزرگ میشویم زمانی که حواسمان نیست.
ما بزرگ میشویم در اتفاقات و در غیرقابل پیش بینی ترینِ تجربه ها.
ما بزرگ میشویم زمانی که از دست میدهیم.
زمانی که متوجه تفاوت تصویرها میشویم.
زمانی که آمادگی نداریم.
زمانی که نمیدانیم چطور رفتار کنیم.
ما بزرگ میشویم، زمانی که حواسمان نیست.
پ.ن: سعی کنیم با هشیاری از ناکامیها و بحرانهایی که اکنون همهمان تجربهاش میکنیم، عبور کنیم و بدانیم که در هر چالشی بخشی از ما میتواند بزرگتر و قویتر شود و در نهایت آگاه باشیم که جریانِ زندگی در هر شرایطی جلو میرود؛ چه حواسمان باشد چه نباشد.
پونه مقیمی
پیتمن (روانشناس) می گوید:
ازدواج برای این نیست که شما را خوشبخت کند، برای این است که شما را متأهل کند.
وقتی ازدواج می کنید، آزادید که کارهای مثبت و مفید انجام دهید، آزادید که انسان بهتری باشید.
"یک رابطه ی متعهد به شما کمک می کند تا جلوی وسوسه ها و اغواها مقاومت کنید، ضعف هایتان را ظاهر کنید و خودتان باشید و مطمئن باشید که با وجود همه ی اینها، کسی هست که دوستتان بدارد.
یک رابطه واقعی باید برخوردی از انسانیت من و انسانیت طرف مقابل باشد، با همه ی لذت ها و محدودیت هایش"
اینکه زوج ها چطور با این اختلافات و برخوردها کنار می آیند کیفیت رابطه شان را تعیین خواهد کرد.
این دیدگاه از ازدواج، ممکن است چندان عاشقانه و رمانتیک نباشد، اما بر این معنا نیست که عمق هم ندارد.
پیتمن عقیده دارد که همه ی ازدواج ها ناسازگارند چون بین افرادی از خانواده های مختلف شکل می گیرد، افرادی که دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت دارند.
جادوی داشتن یک ازدواج موفق این است که دیدگاهی دوچشمی داشته باشید و زندگی را علاوه بر چشم خودتان، از چشم همسرتان هم ببینید.
برای ترمیم عصب کشی و ایمپلنت میلیون ها تومان هزینه می کنیم.
اما برای پوسیدگی چهارچوب زندگیمان ، ارتباط هایمان، زخم های روان مان
که کل زندگی مان را در بر می گیرد و آرامشمان بدان بستگی دارد ،
دریغ از توجه. چه برسد به هزینه کردن.!!!
فکر می کنیم که همه چیز را می دانیم و نیازی به ""روانشناس و مشاور"" نداریم!!!
این در حالی است که هیجانها را نادیده می گیریم و از دست دادن آرامش مان را حکمت و قسمت میخوانیم.!!
روز روانشناس و مشاور گرامی باد
درباره این سایت